اندر احوالات این چند روز من و دخملی
سلام به همگی این چند روز رو کلا با حسنا گلی درگیر بودم خیلی بد شده و همش اذیتم میکنه بیشترم واسه خوابش اعصابمو خورد میکنه اینم رفتار من باحسنا بخدا دیگه اعصاب برام نذاشته دیروز ابجیم اومده بود خونه و منم از خدا خواستم قرار گذاشتیم که بریم بازار شوهری هم زحمت کشید و مارو برد رسیدیم بازار و دیدیم همه جا بستست اخه جمعه بود بالاخره برای اینکه ضایع نشیم رفتیم جمعه بازار اونجاهم که ایقدر شلوغ بود که نمیتونستیم راه بریم حسنا گلی هم که دورو برش رو شلوغ دید زد زیر گریه دیگه مجبور شدیم برگردیم ابجیم اینا که رفتن دوباره شوهری جو گیر شد و من و برد منطقه ازاد اونجاهم که حسناگلی خوابش میومد و نق میزد بازم برگشتیم خونه شباهم یه ساعت...
نویسنده :
مامانی
9:32