آتلیه ی مامان
آتلیه ی مامان خیلی وقته دلم میخواست چند تا عکس خوشکل از حسناگلی بگیرم دیگه امشب فرصتش پیش اومد و 1 ساعت پیش کلی عکس گرفتم ازش اینجا چند تا از عکساشو میزارم خیلی ورجه وورجه میکرد اون عکسایی که دلم میخواست و نتونستم بگیرم
.gif)
این پارچه رو واسه هفت سین عید گرفتم
اینجا هم که گیره ی لباس شکست حوصله نداشتم برم یکی دیگه بیارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
خدایی عکس آخری خیلی قشنگ شده معلومه دستت دیگه راه افتاده بوده ها.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
نتونستم بيام وب دخملي درگير كارهاي تولد بهراد بودم عكساشو گذاشتم. باور كن اينترنتم قطع بود بابت پيامت ممنونم عزيز دلم.