تمام زندگی ما حسناتمام زندگی ما حسنا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

حســــــــــــــــنا عشـــــــــ♥ــــــــق مامان و بابا (✿◠‿◠)

اولین اب بازی

سلام به همـــــــــــه ی دوستای گلم خوبین خوشین نی نی گولوهاتـــــــون خوبن؟؟؟ من و حسنا گلـــــــــی بعد مدتــــــ ها اومدیم خونه مامانیــــــــم بدون آقای پدر... شرمنده وقتـــــــــ نمیکنم بیام بهتون سربزنم هم حسنا اذیتم میکنه  هـــــــــــم اینکه زیاد وقتـــــــــ ندارم پای نتـــــــ بشینم... حسنا خانومــــــــی  اینجا غریبــــــی میکنه و هرکی رو میبینه گریـــــه میکنه همش چسبیده ی به خـــــودم ((( بابایی میدونم میای اینجا رو میخونی اینو بدون من و مامانی کلی دلمون ولست تنگ شده ))) روز چهارشنبه برای اولیـــــــــــن بار حسنا رو بردیم دریا که آبــــــــــ بازی کنه کلی خوشحال بود و کیف کرد واسه خودش منم تصمیم...
16 خرداد 1392

بازی وبلاگــــــی

ممنون از مامان مهدیس و ملیسا که من و به این بازی دعوتـــــــــ کرد من دوس داشتــــــــــم این سوالا رو با شوهـــــــــــرم جواب بدم من این بازی رو با شوهــــــــــرم جواب دادم یعنــــــــــی ی سوال و من یکی و شوهــــــــــرم بزرگترین ترس از زندگیت؟ من : از دستــــــــــ دادن عزیــــــزانم آقای پدر:از دست دادن خانـــــــوادم اگر 24 ساعت نامرئی میشدی چی کار میکردی؟ من:به همــــــه جا ســـرک میکشیدم(مدیونید اگه فک کنید من فضولم) آقای پدر:وایمیستادم از حالتــــــــــ نامرئی دربیام اگر غول چراغ جادو توانایی براورده کردن یک آرزو بین 5 الی 12 حرف رو داشته باشه آن ارزو چیست؟   من:بهم کلی پول بـ...
11 خرداد 1392

پیشرف های جدید...

سلام به حسنا گلــــــــی مامان آخه چرا اینقدر شیرینی روز به روز داری شیرین ترم میشـــــــــی با کارات کلـــــی دل من و بابا رو میبری قربـونتــــــــــ برم که اینقدر باهوشـــــــــــی و هر روز داری چیز جدید یاد میگیری تا صدای اهنگـــــ میشنوی یه دستتو میاری بالا و میرقصــــــــی من نمیدونم رقصیدن و از کی یاد گرفتی نه مامانتـــــ رقاصه نه باباتـــــــــ سیستم رقصیدنتــــــ از یه دستی به دو دستی تغییر کرده دیشب  که داشتیم میرفتیم منطقه تا اهنگ گذاشتم 2 تا دستتو بردی بالا و چرخونـــــــدی من و بابا کلی خندیدیم و بابایی گفت الان ک با دوتا دستش میرقصه الهی من فداتــــــــ بشم عشـــــــــق من ...
9 خرداد 1392

حسنای 8 ماهه ی مـــــــــــــــــن

حسنای قشنگم 8ماهگيت مبارك عسله مامان ، قربون اون شكل ماهت برم... چقدر لحظه هاي با تو بودن رو دوست دارم، چقدر طنين صداي دلنشيت كه آرامش بخشه روحمه رو دوست دارم ، چقدر نگاه معصومانه تو وقتي به چشماي من خيره ميشي و شير ميخوري رو دوست دارم حسنا قشنگترين هستي من ، عزيزترين مادر تو نفسه من و بابايي ، تو عمر من و بابايي ، تو جونه من و بابايي   8 ماهگيت مبارك قند عسلــــــــــــــــــــــــــــــــم   - حسنای مامان 8ماه رو پـشت سر گذاشـتی و دیگه وارد نهمین مــــــــاه از زنـدگیت شدی مــــاشـالا کلـــــــــــی بزرگ شدی و عاقل تر روز ب روز هـــــــــم داری ک ارای جدید یــــــادمیـگیـری... - کلی واسه خ...
9 خرداد 1392

عاشــــــــــــــــــــــــقتم حسنای مامان

سلام به جیگــــــــر طلای مامان و یه سلام ویژه به همـــــــــه ی دوستهای خوبم چند روز پیش حسنا سرماخورده بود الهـــــــــــی بمیرم بچم کلی اذیت شد و منم خیلی اذیت میکرد همش گریه میکرد و وقتی خیلی عصبانی میشد هرچی از دهنش درمیومد میگفت ...ا دد ب د بابا م دد...دیگه میموندم بخندم یا ناراحتـــــــــــــ باشم..    و دوباره تو این مدت مامانـــــــی شد فکر کنم خودم چشم زدمش اخه تازه راحت شده بودم که حسنا بابایی شده ....اینقدر بهونه گیری میکرد که جرات نداشتم یه لحظه از بغلم بزارمش پایین حتی بغل باباشم نمیرفت دیگه با این وضعیت نمیتونستم غذا درست کنم و خونه رو تمیز کنم... ولی از دیشب یکم بهتر شده و بغل باباییش میره&n...
9 خرداد 1392

7 ماهه شدی.....

  ٧ماهه که مادرت شدم 7ماهه هرشب به تو نگاه کردم و چشمام و بستم 7ماهه به محض بیدار شدنم تو بودی جلوی چشمام 7 ماهه شدم تو وکمتر خودم 7 ماهه عاشقی کردم با تو 7ماهه بوسیدمت بوییدمت دیدمت ممنون بابت این 7 ماه هدیه بی نظیر 7ماهه ی شیرینم دوستت داریم تا ته ته دنیا   ...
24 ارديبهشت 1392

عشق شش ماهه ی من +رویش اولین مروارید+چند تا از عکسهای عید

هدیه ای از آسمان برای : روزششمین ماه تولدت رسید ودیدم هیچ چیز گلم را جز عشق لایق نیست....  دخترم 6 ماه هست که با آمدنت شوری به زندگیمان دادی وصف نشدنی... عشقی در وجودمان ریختی تمام نشدنی... حسنای عزیزم: شش ماهگیت مبارک  ٦ماه و 0 روزو 21ساعت و 39دقیقه و..... این روزا خیلی فضول شدی و کم کم داری یاد میگیری ک 4دست و پا بری امروزم ک متوجه شدم ک یکی از مرواریدات داره در میاد قربونت برم ک بیتابی های این چند روزت مال همین بود دیگه داری واسه خودت خانومی میشی اینجا چندتا از عکس از سفره ی هفت سین میزارم پ.ن مامانی اشتباه متوجه شدم هنوز خبری از مرواریدت نیس لحظه ی تحویل سا...
24 ارديبهشت 1392

حسناگلی 5 ماهه شد.....

5ماهه که باهم عاشقی میکنیم 5 ماهه که نفسم به نفست بنده 5 ماهه که خونه پر از عطر تنته خلاصه برات بگم که 5 ماهه که من مادرم. مادر حسنا تویی که به زندگیمون عشق اوردی و زندگیمون و عاشقونه تر از قبل کردی نازگلم شیرینی زندگیم 5ماه گذشت از روزی که اومدی به خونمون و مهربونی اوردی.وچه زود گذشت انگار همین دیروز بودکه بیصبرانه انتظار میکشیدم بیای و به زندگیمون عشق بیاری و تو اومدی و با دستای کوچیکت هدیه کردی به من دنیای زیبای مادر بودن رو.... من دارم میبینم بزرگ شدن و قد کشیدنت رو و این لذت بخش ترین چیز دنیاست خدارو شکر هر روز صبح که چشامو باز میکنم اولین چیز و اولین کسی رو که میبینم توهستی.تو زیبای ...
24 ارديبهشت 1392

واکسن 4 ماهگی

سلام نفس مامان امروز قراره بریم مرکز بهداشت هم واسه واکسن 4 ماهگیت و هم قدو وزنت من از الان ناراحتم واسه واکسنت اخه واسه واکس 2 ماهگیت خیلی گریه کردی من که اصلا تحمل دیدنشو ندارم واسه همین بابایی میبرت تا واکسنت و بزنن خداکنه بعد واکسن تب نکنی و مثه دفه ی قبل اروم باشی اینم عکسات قبل واکس دیروز نتونسیم ببرمت واکسنتو بزنم امروز بردمت (سه شنبه 3/11/91 ساعت 11:30) وزنت 6کیلو100گرم _دور سرت 48 _ اینم عکست بعد واکسن   ...
24 ارديبهشت 1392