تمام زندگی ما حسناتمام زندگی ما حسنا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

حســــــــــــــــنا عشـــــــــ♥ــــــــق مامان و بابا (✿◠‿◠)

عاشق شیطونیاتم

سلام دختر فضول مامان بازم یه کاره جدید یادگرفتی و منم اومدم از فضولیهای جدیدت بنویسم الانم لپ تاپ و از دست شما رو میز ال سی دی گذاشتم ک باهاش ور نری ماشالا اینقدر فضولی ک تا من دست به چیزی میزنم شما هم حتما باید دست بزنی    چند روزه ک دستتو به من یا بابایی میگیری و میخوای بلند شی وایستی ولی کامل نمیتونی پاشی ک بابایی همش بهت میگه چسبک چون همش چسبیده ای بهمون . چند دقیقه پیش داشتم اشپز خونه رو تمیز میکردم ک یهو بابایی صدام زد و گفت اینجا رو نگاه کن منم برگشتم و دیدم میخوای از پله ی اشپزخونه بیای بالا منم زود رفتم دوربین و اوردم و ازت عکس گرفتم هرروز داری یه چیز جدید یادمیگیری اخه تو چقدر فضولی دختر هر ...
19 ارديبهشت 1392

من با تو چکار کنم!!!

سلام عسل مامانی ماشالا کلی واسه خودت فضول شدی دیگه وقتی بیداری نمیتونم بیام نت آخه به هرچیزی دست میزنی وقتی میبینی من یا بابایی پای لپ تاپیم سریع خودتو میرسونی و دستتو میزنی رو کیبرد دستتو میگیرم ک نزنی با اون یکی دستت مانیتورو میکشی پایین دیگه موندم با تو چکارکنم دیروز رفتم تو اشپزخونه ک ظرفارو بشورم دیدم رفتی .....بعدم تا منو میبینی میخندی و ب کارت ادامه میدی بعدش گذاشتمت ی گوشه و دوباره رفتم ب کارم برسم ک دیدم رفتی سراغ قرص...بابایی قرص خورده و سرجاش نذاشته قرصم ازت گرفتم دیگه چیزی نبود باهاش ور بری حالا چشت ب دوربینه نمیدونم چرا با اسباب بازیهات بازی نمیکنی و همش با گوشی و کنترل و .....بازی میکن...
14 ارديبهشت 1392

روز مادر مبارک

مادر! درستایش دنیای پرمهرت ، ترانه ای از اخلاص خواهم سرود وگلدسته ای از مهر بر گردنت خواهم آویخت. شکوه عشق را در زمزمه های مادرانه ات می یابم وانگیزه خلقت را از قلب پرمهرت می خوانم. مادر، بوسه بر دستان خسته تو جانم را زنده می کند و دیدار تو عشق را در دلم به ارمغان می آورد. ایمانم از دعای توست وخدایم را از زبان تو شناخته ام ، عبادت را تو به من آموخته ای ، مادر! ای الهه مهر. تو گلی خوشبو از بهشت خدایی که گلخانه دلم از عطرتو سرشار است ، از تبار فاطمه ای وگویی وجود تو را با مهر فاطمه سرشته اند پس همیشه دعایم کن چراکه دعایت سرمایه فردای من است. ... مادرم ! به پاس آنچه به من داده ای ، به ستایش محبتهای بی اندازه ات ، و به وسعت همه خوبیهای...
10 ارديبهشت 1392

زلزله ی چابهار

سلام حسنای مامان این دومین پستی هست که امروز گذاشتم اونم بخاطر اینه ک امروز ظهر شهرمون زلزله اومد البته زلزله ی اصلی سراوان بود ولی کل شهرهای استان و لرزونده بود حتی به پاکستان و دبی و چند تا شهر دیگه هم رسیده بود.... ظهر ساعت 15:14خواستیم بخوابیم بابایی ک زود خوابید منم تازه شمارو خوابوندم یه دفعه احساس کردم زمین داره میلرزه بابایی زود بیدارشد و تا بلند شدیم لرزشش تموم شد بابایی رفت از پنجره بیرون و نگاه کرد خیالش راحت بود ک خونمون به این راحتی خراب نمیشه منم تو این مدت داشتم لباس تنم میکردم دیدم دوباره زمین لرزید دیگه زود شمارو برداشتیم و رفتیم بیرون کل زمین لرزه واسه ما 10ثانیه بود ولی واسه سراوان 40ثانیه باقدرت7/7دهم ریشتر بود خ...
27 فروردين 1392

آنفولانزای حسنا

سلام به همه ببخشید یکم سرم شلوغ بود نتونستم بیام بهتون سربزنم الانم که فهمیدم حسنا مریض شده اومدم یه آپ کوچولو داشته باشم چون میدونم بعد حسنا نمیزاره  دیروز حسناگلی یه دفعه تب کرد بهش استامینفون دادم خوب شد تا اینکه دیشب دیدم تو خواب خیلی داره بی تابی میکنه و هر نیم ساعت پا میشد و نق میزد و شیرم نمیخورد صبح که پاشدم دستم و زدم به بدنش دیدم بچم داره تو تب میسوزه زود بهش استامینفون دادم که ببرمش دکتر وقتی که رفتم مطب دکتر گفت که آنفولانزا گرفته و بهش دارو داد منم که کلی اعصابم خورد شد توروخدا دعا کنید زود خوب بشه.... یک شب بد و یک روز خوب18/1/1392 حسنای مامان سلام 2شب قبل بابایی تو خواب خیلی حالش بد شد و من ساعت 3:30صبح با ...
21 فروردين 1392

دومین سالگرد ازدواج

دنبال کوچکترین فرصت بودم تا بزرگ ترین تبریک را نثارت کنم در ٩فروردین این بهترین بهانه است تا بگویم : بهترینم به ماندگاری ستاره های آسمان همیشه دوستت دارم تا بدانی زندگی را در کنار تو میستایم ٫ و تا ابد در کنارت میمانم . . . دومین سالگرد آغاز یکی شدنمان مبارک ٩/١/١٣٩٠ سن حسناگلی تو دومین سالگرد 6ماه و 6روز و 15ساعت و.......     ...
10 فروردين 1392