تمام زندگی ما حسناتمام زندگی ما حسنا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

حســــــــــــــــنا عشـــــــــ♥ــــــــق مامان و بابا (✿◠‿◠)

11ماهگیت مبارک...

1392/5/31 22:57
نویسنده : مامانی
683 بازدید
اشتراک گذاری

عسل مامان امروز 11ماهه شدی و فقط 1 ماه دیگه مونده تا تولدت

من و بابا خیلی خوشحالیم که دخترمون داره ١ ساله میشه

چه زود گذشت...

عزیز دل مامان و بابا 11 ماهگیت مبارک

خداروشکر چند روزه خیلی دختر خوبی شدی و دیگه به من کاری نداری خودت تو خونه بازی میکنی با

خودت و منم یکم راحت شدم.

از امروز یاد گرفتی که بوس کنی البته قبلا یاد داشتی ولی از راه دور بوس میکردی الان لبت و میچسبونی و

بوس میکنی...ظهر بابایی خواب بود و تو هی میرفتی موهاشو میکشیدی و میزدیش من بهت گفتم حسنا

بده بابا رو بوس کن لبت و گذاشتی و سرش رو بوس کردی بابا هم کلی ذوق کرد و بیدار شد و بوست

 کرد....

عاشق پیام بازرگانی و عمو پورنگ هستی تا تلوزیون پیام بازرگانی میزاره هرجا که باشی برمیگردی و نگاه میکنی.

دیگه نمیزاری ازت عکس بگیرم تا دوربین و میارم که ازت عکس بگیرم زود میای طرف دوربین و میگی نه نه

 یعنی میخوای عکستو ببینی.

چند روز پیش ٦قدم راه رفتی ولی عجله کردی بیای عکستو ببینی افتادی.

بابا ک از سر کار میاد تا صدای کلید و میشنوی میری طرف در و ذوق میکنی.

همش فیش انتن و میکشی.

١هفته ای هست که همش دوس داری با قاشق غذا بخوری.

الانم که یاد گرفتی تلوزیون و خاموش و روشن کنی تلوزیون لمسیه ولی قشنگ میدونی دستت و کجا

 بزاری

1

 

2

 

3

اینم بقیه عکسها

موقعی که تبلیغات نگاه میکنی

4

وقتی میخوای خودت غذا بخوری

5

روزی که راه رفتی

6

دندوناتم تو عکس معلومه

7

6

7

 8

اینم دستت ک میخواست با قاشق صبحانه بخوری با ماهی تابه سوخت ولی اصلا گریه نکردی منم موقعی که میخواستم بخوابونمت متوجه شدم

9

تمام زندگی ما حسنا جان تا ابن لحظه ١١ماه و ٠روز و ١ساعت و......سن دارد

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (80)

عشق حسنا خالش مطهره
31 مرداد 92 23:12
سلام نیکلا خانوم 11 ماهگیت مبارک عسلم فربون دستای کوچولوت برم که یاد گرفتی خاموش روشن میکنی.قربون خنده هات برم کلی ذوق کردم


ممنون خاله جون
عشق حسنا خالش مطهره
31 مرداد 92 23:13
الهی بمیرم واسه دستت
عشق حسنا خالش مطهره
31 مرداد 92 23:14
میخواد بگه بزرگ شده خودش غذا میخوره.دختر خوبی بوده ولی تو حوصله و اعصاب نداشتی فک میکردی دختر بدی قربونت برم ناز من خاله عاشقته


خوبه که 1 ماه پیشت بودیم رو اعصاب توهم میرفت نمیتونستی نگهش داری
عشق حسنا خالش مطهره
31 مرداد 92 23:15
خوابیدنتو عشقه




واسه بد خوابی که طرف تو رفته

شقایق مامان آرشا
31 مرداد 92 23:43
11ماهگیت مبارک عزیزم
شیطونی که همتا ندارن این وروجکها
آفرین بوس بوسی

ممنون خانومی

مامان مینا
1 شهریور 92 3:45
سلام مامانی مبارکه 11 ماهه شدنش.. چه خوبه که بوس کردن رو یاد گرفته پس بجای من حسابی ببوسش... منم آپم بیا...
عشق حسنا خالش مطهره
1 شهریور 92 13:19
ن مگه بد خوابم .با من نمیموند وگرنه میتونستم نگهش دارم


نه خیلی خوش خوابی
توکه راست میگی...
حالا واسه تولدش بیا ببینم چطور نگهش میداری
مامان یاسمن و محمد پارسا
1 شهریور 92 13:57
الاهی شیطون چه با نمک شدی حسنا جون کیف می کنی با این خاله مهربونت بمیرم برادست کو چولوت

خدانکنه خانومی]]

آتيلا جون و مامان شيما
1 شهریور 92 18:52
آخي الهي فداش...
واي قبون بوس كردنهاش...
آفرين دخملي مهربون...
انگشت كوشولوشو نيگا تروخدا...
ماشاا... باهوش خانوم...
خب خدارو شكر كه يكم آروم تر شده و ي فرصتي برات ميزاره...
عكسهاش خيلي عسلن...
با اون خنده هاي ثرتقش...
شيش تا قدم و ١١ ماهگي هم مبارك...
ايشاا... ١٢٠ ساله بشي حسنا جون...



خدانکنه عزیزم
چ فایده وقتی فقط باباش و میبوسه.
اره خد اروشکر که اروم شده الان حال و روز منم یکم بهتر شده.
ممنون خاله جون که اومدی
مامان مهدیس و ملیسا
1 شهریور 92 21:47
ای جوووووووووووووووووونم عزیزم 11 ماهگیت مبـــــــــــــــــــــــارکعزیزممممممم ماشالله چه زود راه میره آفرین خالهآخخخخخخخخخخخخ بمیرم الهیییی دستشو نیگااااااااا


ممنون خاله چون
چه عجب پیدا شدی...
مگه ملیسا راه نمیره؟؟
البته حسناهم یکم میره ولی میوفته...
دستشم بخاطر شیطنت خودش بود منم متوجه نشدم چون بخاطر شیطونی گریه نکرده بود
مامان مینا
1 شهریور 92 23:32
سلام به حسنا خانومی خاله چرا دستت اوف شده. ماشالله هر روز خوشگل تر و ماهتر میشی.


مطی
1 شهریور 92 23:51
من که کثل تو نیستم تازه دوماه بعد عروسی میخوام دوقلو بیارم دیگه ناز بچه ها شمارو نکشم سرم منت بذاری فقط 2ماه تایید نکن




تایید میکنم ببینم چیکار میکنی....

حالا ببینیم و تعریف کنیم
ليلي
2 شهریور 92 0:05
اخي عزيزم....نازه..تولدشم پيشاپيش مباركا باشه


ممنون عزیزم
صبا خاله ی آیسا
2 شهریور 92 0:13
عزییییییزم افرین تلویزیونم بلدی خاموش کنی قربون راه رفتنت برم اون عکستو خیلی دوس دارم اااالهی دستت اووووف شد مواظب باش گلم. 11ماهگیت مبارک خوشگلم
عرفان خان و مامان زهره
2 شهریور 92 0:33
سلام به همه مامانای عزیز و دوستای خوبم جدیدا یه طرحی از طرف یکی از دوستان پیاده شده که فوق العاده راحته و مفید برای یاد و شاد کردن عزیزایی که دیگه بینمون نیستن. یه گروه 30نفره تشکیل میدیم و هر نفر یه عزیزش رو ثبت نام میکنه (نام مرحومه / مرحومه + نام پدرش) بعد از تکمیل گروه یه برنامه براتون ارسال میشه که ماهانه هر نفر باید 1جزء قران و 1روز کامل نماز قضا و 1نماز آیات برای عزیزی که اسمش ذکر شده بجا بیاره. خوبیش اینه که 1ماه برای انجام اعمال فوق العاده کوتاه و ساده فرصت داریم. منتظرتون هستم عزیزای دل
مامان مهدیس و ملیسا
2 شهریور 92 1:19
عزیزم بخخداااااا خییییییلی درگیرم شرمنده که نتونستم بیام پیشتون الان ساعت رو نگاه کن ببین ساعت چند کامنت دادم تازه الان ی ذره میتونم استراحت کنم بچه ها خوابیدن
نه گلم ملیسای من تنبل راه نمیره
خیلی بابت دست حسنا ناراحت شدم
راستی آپم

میدونم وگرنه شما همیشه میای پیشمون...
منم با حسنا نمیتونم بیام نت...
حسناهم هنوز کامل راه نمیره..
ایشالا ملیساهم راه میوفته اینقدر نگو تنبل.
راستی من دیشب که نطر گذاشتی اومدم وبت دیدم پست جدید گذاشتی ولی نتونستم نظر بدم الان میام

الهام مامان علیرضا
2 شهریور 92 8:13
سلام به حسنا گلی عزیزم
می بخشی خاله نتونستم این مدت بهت سر بزنم
میخوام بدونی که واسم خیلی عزیزی

دلم برات خیلی تنگ شده بود.

تولد 11 ماهگیت مبارک عزیزم
خدا رو شکر که شما هم راه افتادی
به زودی خونه تون و بیشتر از همیشه به هم می ریزی!!!
دوست دارم عزیزم



سلام عزیزم من فک کردم دیگه فراموشمون کردی...
منم دلم تنگ شده بود براتون..
حسنا هنوز راه خوب راه نمیره میوفته...
همینجوری هم کم خرابکاری نداره...
ایشالا همه ی بچه ها سالم باشن تا میتونن فضولی کنن
مامان علی خوشتیپ
2 شهریور 92 8:33
الهی چه دخمل شیطون بلایی
خاله جونی...مواظب خودت باش
پیشاپیش تولدت مبارک


ممنون خاله جون
مامان علی خوشتیپ
2 شهریور 92 8:59
ممنون عزیزم
راستی مگه لینک نبودیم؟


به نظرم قبلا لینکتون کردم ولی نیس تو لیست دوستان
مامان الناز
2 شهریور 92 9:49
افرین به دختر زرنگ
خیلی خوبه که از الان دوست داره خودش غذا بخوره اینجوری زود یاد میگیره الناز منم هم همینطوره دوست داره خودش غذاشو بخوره

میدونم که حسابی فکر و ذهنت درگیر جشن خوشگل خاله است



نرگس
2 شهریور 92 10:29
سلام

عزیزم راه رفتنشووووووو انقد محتاط داره راه میره که نیوفته

ببین انقد گفتی شیطونه حالا آروم شده

حالا باباشو میبوسه مامانشم میبوسه؟

راستی تو جواب کامنتت باید بگم من تهران زندگی میکنم اما نزدیکای خونمون کلاس خوب نیست. و کلاس دور از خونه رفتن تو این شلوغی واین چیزا به جای اینکه آدم لذت ببره کلافه میشه شما کدوم شهری؟




نه من و زیاد بوس نمیکنه ولی باباشو زود بوس میکنه...
عزیزم من چابهارم
نرگس
2 شهریور 92 10:31
راستی یادم رفت بگم ببین چه دختر مقاومی داری. این سوختگی که من میبینم خیلی درد داشه. من با این سنم اینطوری میسوزم کلی لوس میکنم خودمو ناله میکنم اونوقت حسنا گلی هیچی نگفته.


اره کلا ضدضربه شده
مامان محدثه
2 شهریور 92 15:29
11 ماهگیت مبارک عزیزم


مامان ثمین
2 شهریور 92 18:55
سلام عزیزم خوبین مبارک باشه
وای دلم کباب شد عزیزم دست نازنینت سوخته
بلهههههههههههههههههههههههه دوست دارم باشما ذوست بشم
ادرس نذاشتید که...
مامان هدیه
2 شهریور 92 19:17
سلام عزیزم
ممنونم که به وبلاگ دخملی بنده سر زدین
اگه مایل باشین همدیگرو بلینکیم
راستی بابت دستش خیلی ناراحت شدم چه دختره صبوری که صداش درنیومده


با کمال میل من لینکتون کردم
شقایق مامان آرشا
2 شهریور 92 22:12
شیطونک شما از کجا اینقدر خب صدای کلیدو میشناسید


خب دیگه چون هروقت باباش میاد صداشو میشنوه میفهمه وقتی صدای کلید میاد باباش اومده
مامی مهتا
3 شهریور 92 0:33
ماهگردت مبارک کوچل. خانووووم


خاله کمیل و کیان
3 شهریور 92 1:12
چرا نظر دیشبمو تایید نکردی


میخواستم تایید کنم ولی قسمت اولش و پاک کنم ولی بیخیال شدم...
خب زشته بعد همه بگن چه خواهر دیوونه ای داره هه هه
مامان گلی
3 شهریور 92 1:38
سلام مامانی. تبریک میگم بهتون.دیگه دخمل نازتون در آستانه 1 سالگی هست.الهی فداش شم دست بچه سوخت که....گناه دارهماشالاه باهوشه که جای لمس تیوی رو هم میدونه.خوابیدنشو ببین.الهی بگردم.پس عاشق عمو پورنگه.بوسم که یاد گرفته.حسابی لذتشو میبرین. خدا حفظش کنه.زیبا نوشتید
زهره مامانی مرسانا
3 شهریور 92 13:10
مبارکه ناناز خانم تولدت همه بچه ها به تبلیغات علاقه دارن مرسانام خودش واسه تبلیغات از هر جای خونه میرسونه به تلویزیون


مهسا مامان نورا
3 شهریور 92 16:42
یازده ماهگیت مبارک خاله جون زنده باشی الهی بمیرم دستش و آخی اوف شدی خاله ای مامانی چرا مواظب نازک ما نبودی؟
عمه حدیث خوشگله
3 شهریور 92 18:24
11 ماهگی ات مباااااااارک حسنا جونم ماشاالله به این دخمل باهوش ناز... چقده برای دستت ناراحت شدم حسناجونی
مامان امیـــــرعلی (پســـرکــــــ شیطـــون)
4 شهریور 92 1:42
سلاااام عزیزدلم ... اااااای واااااای من اومدم و براتــــ جواب نوشتم که ... امان از دست این نی نی وبلاگـــ ... گلم اولا که راه رفتنتــــ مبارکـــ عزیزم ... ای خداااااا از این وروجکــ ها امیرعلی هم یکماهی میشه که گیر داده به تلویزیون ها آخه تلویزیون مامانم اینا و مادرشوهرم اینا لمسیه مال خودمونم دکمه ایه همه رو بلده بزنه مال مامان بزرگهاش و خیلی راحت میزنه آخه دستش میرسه ولی واسه خودمون و پاهاش و بلند میکنه ... قربوووووووووووووووونشون برم شیطونکـــــ ها رو ... عزیزدلم اون جاسوییچی رو نزدیکـــ مغازه همسرم تو پاساژشون ی مغازه ای باز شده که کارش اینه که روی لیوان ؛ بشقابــــ ، ساعت و ... هرعکسی که دوستـــ داشته باشی میندازه به احتمال زیاد عکاسی ها هم اینکارو میکنن ... قابلی نداره گلم ... میخوایی من براتـــ درستــــ کنم ؟؟؟ قربونت برم سوالی بود درخدمتم ...
مامان امیـــــرعلی (پســـرکــــــ شیطـــون)
4 شهریور 92 2:05
ایشالا آقا آریـــــــــا نیمه دوم آبان ماه زمینی میشه ...
مامان پریسا
4 شهریور 92 9:48
قربون اون خنده هااا
مامان پریسا
4 شهریور 92 9:48
مراقب دخملی باش
مامان پریسا
4 شهریور 92 10:55
بازدیدمهم نیست عزیزم. دل خوش و لب خندان مهم تره.
مامان پریسا
4 شهریور 92 12:14
اره عزیزم. متوجه شدم. من هم مثل شما... خب این جگر ها مهم تر هستن دیگه...
مادر منتظر
4 شهریور 92 13:43
سلام مامانی مهربون حسنا
ممنون نظر گذاشتی
خیلی خیلی خوشحال شدم
من با اجازه لینکتون میکنم
بازم منتظرتون هستم
چه دختر ماهی دارین خدا حفظش کنه
مواظب خودت باش حسنا جونی

خواهش میکنم...
عزیزم منم لینکتون کردم

مامان فرنيا
4 شهریور 92 14:17
مرسي كه به ما سرزديد اينقدر قشنگ مينويسيد كه يكدفعه ديدم واي تاجند صفحه خوندم و متوجه گذشت زمان نشدم (اخه سركار هستم اگه بيرونم كردند تقصير شماست)
مامان فرنيا
4 شهریور 92 14:50
من هم شما را لينك كردم راستي اسم دختر من فرنيا است اخرش ن نداره
متین مامی ایلیا
4 شهریور 92 15:06
ممنونم عزیزم به خاطر لطفت
مامان کمیل و کیان
4 شهریور 92 15:21
قربونش برم که مثل خالش باهوشه
مامان کمیل و کیان
4 شهریور 92 15:23
چش سفید به کم از خوردن دست بکش به فکر بچه باش تا دستش نسوزه


چیکارکنم ک مثه خالش شکمو شده
مامان تارا
4 شهریور 92 16:45
11 ماهگی گل دخملی مبارک باشه ایشالا همیشه سلامت و شاداب باشه ممنون از اینکه به ما سر زدین بانو
مامان حنانه زهرا
4 شهریور 92 17:51
عزیزم داری بزرگ میشیا خاله قربونت بره هزار ماشالله عجب دخمل مقاومی چطورگریه نکرده چقدم وروجک وزبرو زرنگ ماشالله مامانی دلم براتون تنگ شده بود.حالا اگه گفتی چرا؟خودم نمیدونم
ليلي
4 شهریور 92 18:10
اره قبول دارم دخترا بيشتر شبيه باباشونن....ايشالا پسرت شبيه خودته....نظاميه اقاييت؟
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
4 شهریور 92 19:32
سلام خانومی. ممنونم از حضور زیباتون توی وبلاگ فسقلی ما. منم خوشحالم میشم با هم دوست بشم. لینکتون کردم با افتخار ماششششششالا، چی نی نی ِ بامزه ای دارید.
SaYa
4 شهریور 92 23:15
سلام عزیزم خوبی؟ خداروشکر که گل دختر آرومتر شده و تو به کارات میرسی 11ماهگیت مبارک گلم با آرزوی بهترینا و شادی برات امیدوارم آخرین باری باشه که دستای قشنگت طوریش میشه ایشالله همیشه سلامت باشی و از چشم بد دور
SaYa
4 شهریور 92 23:24
ممنونم عزیزم نظر لطفته منم خوشحالم و افتخار میکنم به داشتنت
SaYa
4 شهریور 92 23:29
آخی عزیزم سلامت باشی ایشالله همیشه
خانــــوم گـــل
4 شهریور 92 23:48
ای جانمممممممم خاله به قربونش بره ماهگردش هم مبارک بوس بوسی
ليلي
4 شهریور 92 23:49
ببخش..معمولي نظر ميدم كه اذيت نشي...ميگم سخته دور از خانواده يه شهر ديگه؟ خودمم احتمال زياد در اينده اينجوري باشم خيلي بهش فكر ميكنم...درسم ميخوني؟ اصالتا كجايي هستيد؟ عزيزم اگه ناراحت ميشي از سوالام بگو نپرسم.. خا احساس نزديكي ميكنم اجي
زی زی
5 شهریور 92 9:29
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام سلاااااااااااااااااااااااااام سلاااااااااااااااااااام سلااااااااااااااام سلاااااااااام سلاااااام سلاااام سلاام سلام .♥ .♥ ..♥ ...♥ ....♥ .....♥آپم بهم سر بزني خوشحالم مي‌كني ......♥......................♥...♥ ..........♥.............♥............♥ ..............♥.....♥...................♥ ...................♥.....................♥ ................♥......♥..............♥ ..............♥.............♥....♥ .............♥ ...........♥منتظرتم .........♥ ......♥ ....♥
مامان سما
5 شهریور 92 10:21
سلام دوست خوبم. از اینکه به وبلاگ من و دلبندم سر زدید ممنونیم. با اجازتون من وبلاگتون رو لینک کردم.
مامان کمیل و کیان
5 شهریور 92 12:39
بجای حسودی کردن بهتره به فکر بچت باشی دستش نسوزه

نه هردوتاشو باهم انجام میدم

مامان کمیل و کیان
5 شهریور 92 12:42
خاله جون با اون راه رفتنت شبیه سمندون شدی


دوستدارت فاطمه
5 شهریور 92 13:26
سلام گلم
توی متن خوندم که نوشتی که حسنا اذیتت میکنه
و انگار خدا برای عذاب دادنت اوردش
تورو خدا دیگه از این حرفا نزن
حسنا کوچکه شاید شما مدتی بچه کوچک ندیدی و گرنه نه همشون مثل همند
قدرشو بدون ناشکری نکنی
بخدا بعضیا ارزوشونه که بچشون تحرک داشته باشه
اگه به بچه شخصیت بدید و نگید فضوله کسی جرات نمیکنه بعدها که بزرگترشه
هرچی بخوان بهش بگن
این حرفایی که گفتم فقط جنبه یاداوری داشت گلم من کوچکتر از انم که بخوام نصیحتت کنم
فدای شما
دوستدارت فاطمه

عزیزم من ناشکری نمیکنم..
کاش ادرس میزاشتی پیدات میکردم...
با اینکه اذیتم میکنه ولی یه لحظه هم طاقت دوریشو ندارم...
دیگه اعصابه بعضی وقتا خورد میشه

مامان اهورا
5 شهریور 92 13:39
ای جوونم خانمی شدی واسه خودش مامانی تو رو خدا حواست بیشتر بهش باشه دست کوشولوشدیگه نسووزه
SaYa
5 شهریور 92 13:44
مادر منتظر
5 شهریور 92 16:19
سلام مامان حسنا جون خوبی عزیزم ؟ از اینکه دوباره به وبلاگ ما اومدی و نظر گذاشتی بینهایت ممنوووووووون خیلی خوشحالم میکنی منم یکی از اسامی مورد علاقم حسنا هست خدا دخملتو حفظ کنه ولی معلومه دخمل شیطونی داریا میبوسمتتتت حسنا جون
مادر منتظر
5 شهریور 92 21:00
سلام حسنا خانومی دیگه چیزی به تولدت نمونده ها دیگه داری خانوم خانوما میشیاااااااااااااا دیگه مامانیرو کمتر باید اذیت کنی تولدتتتتتت مبارککککککککککک باشه پیشاپیش خانوم گل
مامان کمیل و کیان
5 شهریور 92 21:59
برای شکمویی به خودت رفته عزیزم نه به من
معصوم/مامان جان جان فاطمه
6 شهریور 92 0:14
سلام به مامان محدثه و حسنا گلي خاله جون با تاخير 11 ماهگيت مبارك خيلي خوشحالم كه ديگه كمتر ماماني رو اذيت ميكني و تنهايي هم بازي ميكني افرين به دخملي كه زودي را افتاده
ليلي
6 شهریور 92 11:27
نيستي مامان حسنا..نكنه ازم ناراحت شدي؟
مهشید مامان مهتا
6 شهریور 92 12:42
عزیزی خاله 11 ماهگیت مبارک بمیرم واست که دست ناز نازیت سوخته محدثه جون مهتا هم از بس تلوزیون را خاموش و روشن میکرد که ما یه چسب 7 سانتی روی قسمت لمسی زدیم الان بهتر شده به شما هم پیشنهاد میکنم
مامان بهراد
6 شهریور 92 12:46
عزيزم سلام اول از همه 11 ماهگيت و تبريك ميگم دوم اينكه به خدا بابت يه سري مسائل و دلائلي به وبلاگ پسرم و شما دوستان سرنزدم ميخوام منبعد از اين براي پستهايم رمز بزارم آخه بابت عكسهايي كه از بهراد توي خونه ميگيرم يه سري مزاحمتها از طريق تلفن شده اين بود كه اعصابم به هم ريخته و كمتر وارد وبلاگ ميشم عذرخواهي منو بپذيرين
ساراکوچولو
6 شهریور 92 13:03
عزیزخاله بافضولی هات...ماشالله به دخترکم...راستی اومدم شماروبه جشن تولد سارا جون تووبش دعوت کنم..
نرگس
6 شهریور 92 13:22
سلام

همین یکی دو ساعت پیش رمزم رو برات خصوصی کامنت گذاشتم.
نرسید؟

الان بازم خصوصی برات میذارم عزیزم.


عزیزم رمز اومده بود الان تو وبت بود
SaYa
6 شهریور 92 14:56
سلام عزیزم خوبی؟ اتاقم هنوز آماده نیست که عکسشو بزارم فقط کاغذ دیواری شده مامانم 34 سالشه اینجایی که سفارش میدم کاراش عالیه عکس و اون چیزی که میفرسته دقیقا شکل همه خیلی راضیم ازش قااابل دار نیست هیچکدوم گلم
مادر منتظر
6 شهریور 92 16:41
سلام مامانی حسنا جون پرسیده بودین که من چند سالمه . میخواستم بگم که 30 سالمه حسنا کوچولوتو از طرف من ببوس
مهسا مامان نورا
6 شهریور 92 22:43
خاله بیاااااااااااااااااااااااااا
مامان حلما
7 شهریور 92 9:48
یازده گل و یازده بوس برا حسنا جان . ماشاالله چه دخمل طلای مستقل و باهوشی.
الهام مامان علیرضا
7 شهریور 92 10:51
خصوصی عزیزم
الهه(مامان یاسان)
7 شهریور 92 11:37
وااای عزیزم مبارک راه رفتند خاله جون چقدر جالب مامانی دقیقا یاسان هم با TV بنده خدا همین کارو میکنه
مامان علي خوشتيپ
7 شهریور 92 12:16
خصوصي
پرهام ومامانش
8 شهریور 92 22:38
11 تا برای 11 ماه
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
13 شهریور 92 12:15
سلام عزیزم... اگه علاقمند به " شیمی و دانسته های علم شیمی " هستی، سری به این وبلاگ بزن. shimiclass.blogfa.com وبلاگ ِ یکی از دوستای خواهرمه که استاد شیمی هستش و تازه شروع به نوشتن وبلاگ کرده. خوشحال میشه واسش کامنت هم بذاری. ممنون.
سمیرا
14 شهریور 92 16:12
آخ الهی بمیرم خاله برا دستت .بیا بوس کنم خوب شه عزیزممممممممممم . آره مامانی نی نی ها خیلی تو غذا خوردن اذیت میکنن براش غذاهای انگشتی درست کن آنیسا که خوب میخوره . حالا من چند تا از غذا هایی که آنیسا خوب میخوررو میزارم تو وبلاگش دستورشو عزیزم .مرسی که اومدی پیشمون بازم بیا خانومی خوشحال میشیم
لاله
14 شهریور 92 16:23
سلام حسنای عزیزم 11 ماهگیت مبارک ببخشید که با تاخیر اومدم کلا" مدتیه که خیلی تنبل شدم و وب ترمه رو هم دیر به دیر آپ میکنم ماشالا چه شیطونه این حسنا خانوم فداش بشم که دستش سوخته