17ماهگی...
ﺩﺧﺘﺮﮐﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻧﻤﯿﺠﻨﮕﺪ ﻧﺠﻨﮓ ....
ﭼﺮﺍ ﺍﺷﮑﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﭘﺎﮎ ﮐﻨﯽ ....
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺕ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﭘﺎﮎ ﮐﻦ ...
ﺩﺧﺘﺮﮐﻢ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺩﺳﺖ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺭﺍﺯ ﻧﮑﻦ ...
ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﺍﯾﻦ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺎﺯ ﮐﻨﯽ ....
ﺩﺧﺘﺮﮐﻢ ﺗﻮ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻨﯽ ... .
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﻭﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ ...
ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻦ ... .
ﺷﺎﯾﺪ ﮔﺮﯾﻪ ﯾﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﺍﺕ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺑﯽ ﺍﺭﺯﺵ ﺑﺎﺷﺪ ....
ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ....
ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺨﻨﺪﯼ ﺟﺎﻥ ﺗﺎﺯﻩ ﻣﯿﮕﯿﺮﻧﺪ ....
ﺩﺧﺘﺮﮎ ﻣﻦ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺮﻭﻉ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﯾﺮ ﻧﯿﺴﺖ ....
ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﻪ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﺮﺧﯿﺰ ....
ﺍﺷﮑﺎﻟﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ....
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ .....
ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺵ ﻭﻟﯽ ﺳﻌﯽ ﻧﮑﻦ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﻔﻬﻤﺎﻧﯽ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺫﺭﻩ ﺍﯼ ﺷﻌﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺧﺎﺹ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ
ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ ....
ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺍﺳﺖ ....
ﺯﯾﺎﺩ ﻣﯿﺸﻨﻮﯼ ﻫﻮﺍ ﺩﻭ ﻧﻔﺮﻩ ﺍﺳﺖ !!!! ﺑﻪ ﺩﺭﮎ ﮐﻪ ﺩﻭ ﻧﻔﺮﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﻨﻬﺎ ﻗﺪﻡ ﺯﺩﻥ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺍﺭﺩ ..
ﺩﺧﺘﺮﮐﻢ ﺷﺎﯾﺪ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻤﻪ ﺑﺸﻨﺎﺳﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ....
ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺪﺭﺕ ﺗﻮ ﻣﻠﮑﻪ ﻫﺴﺘﯽ ....
ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ؟؟؟؟ ﺭﻧﺞ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﯼ؟؟؟؟ ﺳﺮﺕ ﮐﻼﻩ ﺭﻓﺖ؟؟؟ ﺍﺫﯾﺘﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ؟؟؟ ﻋﯿﺒﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ....
ﻧﮕﺬﺍﺭ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﻮﺩ ....
ﮔﺎﻫﯽ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﯾﮏ ﺩﺭﺩ ﺩﺭﺩﻧﺎﮎ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ!!!
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﺳﺖ ﺧﺮﺝ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﻧﮑﻦ ...
ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﻭ ﻣﺘﻠﮏ ﻧﺜﺎﺭﺕ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﻣﻤﻨﻮﻥ ﺑﺎﺵ ...
ﻣﻤﻨﻮﻥ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻟﻄﺎﻓﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ، ﻇﺮﺍﻓﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ، ﺯﯾﺒﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ... .
ﺗﻮ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺿﻌﯿﻒ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮﺕ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ... ﺁﺭﯼ ....
ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺧﺘﺮﮐﻢ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺷﺘﺮﯾﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻣﯿﻦ ﻫﺴﺘﯽ ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻦ .....
عزیزمامان 17 ماهگیت مبارک
اعصابم خورد شد کلی دربارت نوشتم همشون پرید.
حالا باید دوباره بنویسم صبح زود بیدار شدم که بتونم راحت تو وبت عکس بزارم مگه میشه شانس ندارم که...
یه مدتیه که خیلی دخترخونه داری شدی واسه مامانت هرکاری من میکنم سریع میای ازم میگیری نمیزاری
راحت یه کاری انجام بدم 2 روز پیش اتاق خواب و بهم ریختم که گرد گیری کنم ولی مگه گذاشتی؟
دیگه بابایی گفت یزار من مرخصی بگیرم بعد شروع کن فقط دیروز که جمعه بود تند تند با کمک بابایی هم
اتاق خودمون و هم اتاق شما رو جمع و جور کردیم ولی چون کار داشتیم و باشما بازی نکردی بعدش
بداخلاق شدی و همش بهمون میچسبیدی که باهات بازی کنیم
البته بابا که اتاق شما رو مرتب میکرد باهات بازی هم میکرد ولی هرچی باهات بازی کنیم بازم کمه برات
شماهم یکم تو این خونه تکونی شریک بودی
هروقت میخوام لباس اتو بزنم سریع میای و هی اتو رو دست کاری میکنی یا لباس و میکشی دیگه منم
اعصابم خورد میشه اتو رو از برق میکشم تا شما یکم بازی کنی شاید دیگه اذیت نکنی ولی بازم وقتی
من میام اتو بزنم دوباره هی دست میزنی
تا دیدی میخوام ازت عکس بگیرم خودتو لوس کردی
بهت یاد دادم که آشغال خوراکی تو ببری بندازی تو سطل شماهم حواست هست هروقت بیسکوئیت
میخوری بعدش آشغالشو میندازی توسطل زباله
ماخوشحال بودیم که کابینت های خونه دستگیره نداره نمیتونی بری سر ظرفها ولی شما بلدی چطور بازش
کنی
اینم خوشحالی بعد از کار
گوشی من و هروقت گیرت بیاد برمیداری و یواشکی پشتش و باز میکنی و باتری و سیمکارت و برمیداری
بعدم تا من و میبینی دوباره میزاری سر جاش و میگی بیگی (بگیر)
وقتی صدای درو میشنوی میفهمی بابا اومد میدویی میره پشت در و میگی بابایی
وقتی بهت سلام میدیم شماهم درجواب میگی سَیـــــو(سلام)
وقتی بهت میگم چشمات کو انگشتتو میکنی تو چشمت که چشمات و بهم نشون بدی
وقتی بهت میگم موهات کو موهاتو میگیری میکشی و میگی مــــــــو
وقتی بهت میگم بگو گوشی میگی کیه؟
و موفقیت جدیدت اینه که این بازی حلقه ها رو یاد گرفتی به ترتیب بزاری وقتی رنگاشو برات میگم که کم کم
رنگا رو هم یاد بگیری اینجوری میگی
قرمز=مز نارنجی=نایی سبز=سز آبی=آبی صورتی=صویَ
من و بابا خوشمون میاد از حرف زدنت هی تو خونه بهت کلمه میگیم شماهم با زبون خودت تکرار میکنی
چنداتا از کلمات و تو پست قبل یاد نبود بنویسم
ابرو =ابلو دایی=دویی مطهره=پوته مهلا=مهنا
بینی=بیبی آبجی=آبشی داداش=دادا تمام=تما
ممنون =نمنو
پی نوشت: روشنک جان پبام خصوصیتو خوندم خوشحال میشم باهم درارتباط باشیم عزیزم اگه میتونی
یه وبی چیزی درست کن که بیشتر باهم در ارتباط باشیم برای من اینجوری راحت تره
پی نوشت2:پریسا جان کم پیدایی اگه اینو خوندی برام حتما نظر بزار کارت دارم
.: تمام زندگی ما حسنا تا این لحظه ، 1 سال و 5 ماه و 0 روز و 14 ساعت و 44 دقیقه و 54 ثانیه سن دارد :.