حســــــــــــــــنا عشـــــــــ♥ــــــــق مامان و بابا (✿◠‿◠)

سلام به همه ی دوست جونی های خوبم ممنون که میاین به وب حسنا و واسمون نظر میذارید 2روزه اصلا حالم خوب نیس سرما خوردم اول حسناگلی بعدم که من شهر ماکه زیاد سرد نیس نمیدونم چرا سرما خوردیم شاید باورتون نشه ولی ما بعضی شبا کولر هم روشن میکنیم ازوقتی سرما خوردم خیلی حالم بده بی حوصله هم هستم الان میفهمم چرا حسناگلی بهونه گیری میکرد......   ...

 دوباره سلام حدوده نیم ساعت پیش پست روروئک و گذاشتم ولی الان یه کار مهم انجام دادی و من کلی عکس گرفتم ازت اونم این بود که امروز برای اولین به شکم خودتو انداختی    و منو بابایی کلی خوشحال شدیم                                           ( ( 6/11/91 اولین باری که چرخیدی)) حالا بریم سراغ عکسها         ای...

کلی کار جدید یاد گرفتی و شیطون شدی.....      بادستات خیلی ور میری دستاتو به هم میگیری منو بابایی رو کامل میشناسی و وقتی میبینیمون کلی ذوق میکنی و جیغ میکشی                 وقتی باهات حرف میزنیم فقط جیغ میکشی و دست و پا میزنی           اگه یه لحظه مارو کنارت نبینی گریه میکنی اگه یه چیزی جلوی صورتت بگیریم دستاتو میاری بالا که بگیری ولی نمیتونی دیشب واسه اولین بار جغجغه رو خودت گرفتی از دستم     (((٣٠/١٠/٩١ اولین باری که خوده جغجغ از دستم گرفت...

...

    سلام گل دخملم دیشب انگشتم با بخار غذا سوخت و تاصبح ازشدت سوزش نتونستم بخوابم زحمت خوابوندن شماهم افتاد گردن بابایی شماهم که 3.4 شبه واسه خوابیدنت خیلی اذیتمون میکنی من که کم کم دارم از دستت دیوونه میشم ....پماد سوختگی هم نداشتیم تو خونه تا صبح انگشتم تو لیوان اب سرد بود.صبح که انگشتمو نگاه کردم دیدم تاول زده اینم عکسش  ...

در اوج اسمان به دنبال تو....هرجامیروی بازهم یکی هست دنبال تو تویی که در قلب منی و منی که همیشه فدای توام دیگر به دنبال بهترین ها نیستم من شیفته ی آن خوبی های توام.... تقدیم به عزیزترینم بخاطر خوبی هاو صبوریهایش..... ...