یه مامان دیوونه!!!
سلام به همه ی دوستهای خوبم خوبین؟ خوشین؟ نی نی های خوشکلتون خوبن؟
نی نی من که راحت لا لا کرده منم اومدم یه آپ کوچولو کنم و برم
من که دیگه کم کم دارم از دست نی نی خودم دیوونه میشمنمیدونم یا من خیلی عصبی شدم یا حسنا خیلی اذیتم میکنه همش دوس داره کنارش بشینم و باهاش بازی کنم تا که از کنارش پامیشم گریه میکنه و بازی میکنه و نق میزنه این نق زدناش همیشه رو اعصابمه ... شب تا صبح که نمیزاره من راحت بخوابم وقتی من از کنارش پامیشم راحت میخوابه فک کنم من که پیشش میخوابم جاش تنگ میشهالان حدوده 2ساعتی هست من بیدارم و حسنا تکون نخورده و تازه جای منم گرفته
دیگه ما ک بخاطر حسنا نمیتونیم بریم روتخت بخوابیم آخه یه شب ک حسنا رو خوابوندم هنوز خودم نخوابیده بودم که یه دفعه دیدم حسنا چهار دست و پا شده و داره میره جای پاهام فک کردم بیداره وقتی بغلش کردم ک بزارم سرجاش دیدم خوابه دیگه ازهمون شب ترسیدم رو تخت بخوابم همش میترسم خواب بمونم و خودشو بندازه پایین الانم ک بیدار شده داره با در و دیوار میخنده که من نگاهش کنم
راستی دیروز صبح که پوشکش و عوض کردم و داشتم میشستمش دیدیم کمرش خط خطی شده اولش نفهمیدم واسه چی اینجوری شده بعدش یادم اومد که شبها وقتی که تازه میخوابه کمرشو میخوارونه
کمرشو که دیدم کلی اعصابم خورد شد
اینم چند تا عکس
این لباسم موقعی که حسنا گلی رو 7ماهه حامله بودم آقای پدر واسه حسنا خرید
دیروز ماست خوردی و تا دیدی میخوام ازت عکس بگیرم لبخند زدی