تمام زندگی ما حسناتمام زندگی ما حسنا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

حســــــــــــــــنا عشـــــــــ♥ــــــــق مامان و بابا (✿◠‿◠)

یه مامان دیوونه!!!

1392/2/24 16:32
نویسنده : مامانی
1,123 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه ی دوستهای خوبم خوبین؟ خوشین؟ نی نی های خوشکلتون خوبن؟

نی نی من که راحت لا لا کرده منم اومدم یه آپ کوچولو کنم و برم

من که دیگه کم کم دارم از دست نی نی خودم دیوونه میشمنمیدونم یا من خیلی عصبی شدم یا حسنا خیلی اذیتم میکنه همش دوس داره کنارش بشینم و باهاش بازی کنم تا که از کنارش پامیشم گریه میکنه و بازی میکنه و نق میزنه این نق زدناش همیشه رو اعصابمه ... شب تا صبح که نمیزاره من راحت بخوابم وقتی من از کنارش پامیشم راحت میخوابه فک کنم من که پیشش میخوابم جاش تنگ میشهالان حدوده 2ساعتی هست من بیدارم و حسنا تکون نخورده و تازه جای منم گرفته

1

 

 دیگه ما ک بخاطر حسنا نمیتونیم بریم روتخت بخوابیم آخه یه شب ک حسنا رو خوابوندم هنوز خودم نخوابیده بودم که یه دفعه دیدم حسنا چهار دست و پا شده و داره میره جای پاهام فک کردم بیداره وقتی بغلش کردم ک بزارم سرجاش دیدم خوابه دیگه ازهمون شب ترسیدم رو تخت بخوابم همش میترسم خواب بمونم و خودشو بندازه پایین الانم ک بیدار شده داره با در و دیوار میخنده که من نگاهش کنم

راستی دیروز صبح که پوشکش و عوض کردم و داشتم میشستمش دیدیم کمرش خط خطی شده اولش نفهمیدم واسه چی اینجوری شده بعدش یادم اومد که شبها وقتی که تازه میخوابه کمرشو میخوارونه

کمرشو که دیدم کلی اعصابم خورد شد

2

اینم چند تا عکس

 این لباسم موقعی که حسنا گلی رو 7ماهه حامله بودم آقای پدر واسه حسنا خرید

3

4

5

5

6

6

دیروز ماست خوردی و تا دیدی میخوام ازت عکس بگیرم لبخند زدی

1

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (59)

مامان مهدیس و ملیسا
24 اردیبهشت 92 13:52
ای جووووووووووووونم چه خنده ی نازی راستی واسه کمرش خیلی اعصابم خورد شد چقدر هم نازه با اون لباسشششششششششششششششش


اره من ک وقتی دیدم گریم گرفته بود نمیدونم چرا میخارهه پشتشو
مامان بهراد
24 اردیبهشت 92 14:10
عزيزممممممممممممممم چي شدي كمرت، واي چقدر ناراحت شدم دكتر برديش تو رو خدا حتماً ببرش نذار بچه عذاب بكشه اون كه مثل ما نميتونه بگه درد دارم حتماً ببرش.

آخيششششششششششششش ماست خوردنش و نگاه نوش خوش مزه‌است جونت عزيزم گواراي وجودت سبيل درآوردي پير شدي

مراقبش باش حتماً اطلاع بده كه در چه مرحله‌اي ما نگرانيم.




فدای تو بشم .عزیزم عادتشه شبا قبل خواب پشتشو بخارونه نمیدونم چرا اینجوری میکنه


مل مل
24 اردیبهشت 92 14:17
چه بامزه خوابیده.اخ الهی بمیرم براش خب نذار دست بزنهالهی خاله قربون خنده هات بره عسلم.عاشق شیطونیاتم


دقیقا عین خودت بدخوابه.زودتر قربونش برو دیگه.
زن عموزهراوعمورضا
24 اردیبهشت 92 15:40
سلام ماشالله زن عموجون چقده بزرگ شدی وشیطون یه مدت بودکه بخاطربرخی مشکلات نتونستم بیام وبلاگت عزیزدلم خیلی ناراحت شدم پشتتوکه دیدم حتماجاش میسوزه مامانی حوصله توبیشترکن هنوزکه حسناجون فضول نیستش ازطرف من وعمو ماچش کن


سلام ماهم کلی منتظرت بودیم که بیای وبلاگ حسنا ولی نیومدی که عذرت موجهه....
اره ماشالا دیگه خودتم میدونی که طرف خاندان پدریش رفته واسه همین اینقدر فضوله دیگه واسه من یکی که اعصابی نذاشته
الان که به باباشم یکم وابسته شده بیچاره اقای پدر ظهر که از سرکار میاد باید حسنا رو هم بخوابونه
مامان مهدیس و ملیسا
24 اردیبهشت 92 16:38
گلم احتمالا اون عرق سوز میشه چون منطقه شما هم گرمه واسه همونه مجبور میشه بخارونه


نمیدونم آخه جایی نیست که عرق کنه دقیقا بالای پوشکشه
مینا مامی لیانا
24 اردیبهشت 92 18:19
سلام عزیزم ماشالله به گل دخترت خدا حفظش کنه
لینکتون کردیم ما گلم


سلام ممنون منم لینکتون میکنم
مامان آرمينا
25 اردیبهشت 92 0:06
عزيزم سعي كن حوصلت رو بيشتر كني وسيله يا اسباب بازي كه خيلي دوست داره بهش بده يا شعري آهنگي واسش بزار تا سرگرم بشه معمولا بچه ها توي يه دوره اي اينجوري ميشن
معصوم/مامان جان جان فاطمه
25 اردیبهشت 92 0:36
عزيزم،خيلي بد خوابي پس ماماني چرا حسنا جون تو تخت خودش نميخوابه؟ اين طوري شايد راحت تر هم بخوابه!!! پشتش هم فكر كنم ناخنش تيز بوده كه همچين بلايي به سرش اورده،سعي كن لخت نزاريش كه اگه هم خاروند از رو لباس باشه. چه ژستي هم گرفته با لباسش
مرمر
25 اردیبهشت 92 2:20
عاشق طرز خوابیدنش شدم خیلی ناناز میخوابه کمرشو با یه چیزی ببند نذار هی دست بزندش عکس ماست خوریش هم اخرشه
مونس ( امیر علی و ایلیا, دوقلوهای قندعسل )
25 اردیبهشت 92 3:28
عزیزم این یه عادته از سرش میفته نگران نباش امیرعلی من موقع خواب گوششو میکشه و غر میزنه تا بخوایه دوسه بارم چنگش گرفنه ناحوناشو کوتاه نگه داری خوبه یا تاب زیر دکمه تنش کن که نتونه به کمرش دست بزنه قیافه ماست خوردنش خیلی بامزست یه ماچش کن از طرف من محکم
مامان هديه
25 اردیبهشت 92 7:53
سلام آپت رو خوندم نازي دلم سوخت واسه اينكه كمرش زخم شده بود بوووووووس تا خوب بشه راستي اينارو ميگي آدمو ميترسوني يعني انقدر دردسر داره كه از دست دخملت ديوانه شدي واي به حال من بيچاره كه كارمندم هستم فكرنكنم بتونم حتي با اين شرايط غذا درست كنم چه برسه به تميزي خونه واي از همين الان غصم گرفته شبهار و بگو تا صبح بايد بيداري بكشم و صبح زودم 5.30 بيدار بشم و آماده بشم واسه شركت واي خدا
مامان کوثری
25 اردیبهشت 92 8:27
عزیزم معمولا تم تولد باید با عکس کوچولوتون باشه لطفا عکسش رو برام بفرستین در ضمن کار طراحی و چاپش زیاد طول نمیکشه فقط زود عجله کنید چون مغازه مون قرار هست جابه جا بشه کارتون تو جابجایی نیوفته که شاید چند روزی به تاخیر بیوفته
مامان الناز
25 اردیبهشت 92 9:07
وای الهی چقدر بد زخم شده قربونش برم چه جوری دستش را میرسونه به کمرش؟ مامانی موقعی که میخای بخابونیش اروم از روی لباس با نوک ناخن هات روی کمرش بکش اینجوری هم زودتر خوابش میبره هم اینکه اگر کمرش میخاره برطرف میشه بدون اینکه زخم بشه
پرهام ومامانش
25 اردیبهشت 92 11:42
فعلا همینجوریه کمکم بهتر میشه ولی یجور دیگه ادمو دیوانه میکنن هی باید بدوین دنبالشون
مواظب دخملی گلتون باشین واینم یه عالم بوس برای حسنا جون


اره واقعا...
مامان الناز
26 اردیبهشت 92 10:43
شب آرزوهاست خدایا به حق این شب عزیز همه رابه ارزوهایشان برسان
خدایا ما را ان ده که آن به.
خدایا شیرینی بخشش و محبت را به ما بچشان
التماس دعا


همچنین عزیزم...
مامان زهره
26 اردیبهشت 92 13:25
ای حسنای بلا با مامانی چی کار کردی که این قدر عصبانی شده



خاله جون دیگه کاری نمونده که انجام نداده باشه
بگو چیکار نکرده...
آتيلا جون و مامان شيما
26 اردیبهشت 92 13:34
واااااااااااااي
موش بخوره تو رو عسل...
ميميرم برات
عكس آخريه نفسه...
واسه كمرشم خيلي ناراحت شدم...
آخه خاله اينم شد كار....!؟
راستي ماماني اين وابستگي ها تازا اولشه ايشاا... تا هجده ماهگي چسبيده بهت
حال و روز منو نميبيني...
آرزوي يه دسشويي رفتن با خيال راحت و گذاشته به دلم...
هههههههههه
دوستون دارم...
بووووووووووووووووس...


واقعا دقیقه حال و روز منم همینه
خداروشکر که حسنا داره کم کم بابایی میشه و من از این بابت خیلی خیلی خوشحالم
مامان مهدیس و ملیسا
26 اردیبهشت 92 14:56
خصوصی


عزیزم دستت دردنکنه ولی الان با گوشی اومدم نت نمیشه عکسارو بازکنم بعد بهت خبرمیدم
شادی مامان آرین
26 اردیبهشت 92 17:52
مامان خوشگل سلام از اینکه به آرین من سر میزنی یه دنیا ممنون فرشته ی کوچولوتم خیلی نازه خدا حفظ ش کنه میدونم چه حسی داری وقتی فکر میکنی اعصابت ضعیف شده .یه جور حس عذاب وجدانه.فک میکنی شاید تو مادری براش کم میذاری.ولی خیالت راحت این حس تو مامانا اپیدمیه.ولی کتابای مادر کافی وتربیت بدون فریاد به من خیلی کمک کرد .حالا با اینکه همه میگن پسرم آتیش پارست من میگم آرومه. خیلی خوب میشناسمش و خیلی راحت با شیطونیاش کنار میام .شما هم امتحان کن ضرر نداره
صبا خاله ی ایسا
26 اردیبهشت 92 19:32
ای جونم چه عکسای نانازی واسه کمرش نالاحت شدم لباستم خیلی خوشملن
شقایق مامان آرشا
27 اردیبهشت 92 0:23
وای آرشا هم بد می خوابه
مامان هستی شیرین زبون
28 اردیبهشت 92 2:40
خدایا نگا ماست وخندش . چقدر باحاله . ممنونم مامان حسنا که احوال پرسیدی. خدا رو شکر مسائل حل شد و من به نت برگشتم
مامان بهراد
28 اردیبهشت 92 7:30
عزيزم سلام صبح بخير
پيام دادم ببينم حسنا جون كمرش خوب شد، دكتر چي گفت؟ اگه خوب شد حتماً به من بگو


سلام ممنون عزیزم که حال حسنا رو پرسیدی
چیز خاصی نبود الان کامل خوب شده چون ناخونش بزرگ بوده کمرش زخم شده بود
مامان آیلین
28 اردیبهشت 92 11:18
سلام منم لینکتون کردم با اجازه
مل مل
28 اردیبهشت 92 12:11
قالب جدید مبارک
مامان مهدیس و ملیسا
28 اردیبهشت 92 12:58
ای باباااااااااااا قالب چرا عوض شد؟؟؟؟


خیلی وقته اون قالب رو وبه گفتم یکم تنوع بدم
مامان مهدیس و ملیسا
28 اردیبهشت 92 13:01
آفریننننننننننننن تنوعععععععععع


][
مامان هديه
28 اردیبهشت 92 14:03
سلام عزيزم من ((( با 18 هفتگي و تكان خوردن ))تو وبلاگم بروزم خوش حالم ميشم سر بزني و نظر بدي بووووووووس
مامان یاسمن و محمد پارسا
28 اردیبهشت 92 17:01
به به حسنا خانم خوشگلم وای که چه با لباست ناز شدی عزیزم بمیرم الاهی پشتت خیلی بد شده مامانی با کم ثمین بچه نرمش کن من برا پارسا میزنم چون پشتش از حساسیت به پوشک یه موقعهای اینجوری میشه
][

مامان شایان
28 اردیبهشت 92 18:15
ماشالله به این گل دختر عزیزممممم اره بعضی از نی نی ها همینطورن شایان منم گاهی این جوری خودشو میخارونه اما زخم نمیشه فقط کمی قرمز میشه انشالله که زودی بزرگ میشه و شادی و خوشبختیش شمارو شاد میکنه و همه سختی های دوران کودکیشو فراموش میکنی.....
مل مل
28 اردیبهشت 92 20:25
عکسی که با لباس صورتی خوابیده خیلی نازه
الهام مامان علیرضا
28 اردیبهشت 92 23:03
حسنا خانم ناز خیلی دوست دارم شیطونیا...
مامان دوقلوها(حسین-حسام)
29 اردیبهشت 92 1:02
سلام عزیزم خوببن فدات شم حسنا عجب کارایی از دستت برمیاد شما الهی مامانی ما کم طاقتیم بچه ها که گناه ندارن تو رو خدا کمرشو دیدم ناراحت شدم ببین چیکار کرده دوست دارم عزیز دلم اینقدر مامانتو اذیت نکن فدات شم میبوسمتون
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
29 اردیبهشت 92 2:18
سلام عزیزم ممنون که بهمون سر زدی اول اینکه بچه ها همین جورین همش میچسپن به مامانا باید تحمل کنی و اعصابت رو فولادی کنی و دو سه سال قید تمیزی و کار خونه رو بزنی چون بچه از همه چی مهم تره دوم در مورد کمر حسنا جون که میخوارونه به نظر من یا به پوشکش حساسیت داره یا تو خواب گلاب به روت وقتی جیش میکنه میره روی کمرش وتا صیح که بمونه پوستش حساسیت نشون میده
یک عاشقانه آرام
29 اردیبهشت 92 9:13
سلام خانومی.قربون حسنا خانوم که اینقدر ماه شده.خصوصی دارین
مامان طاها
29 اردیبهشت 92 10:28
وای عزیزم چ خوشمزه ای تو چقدر بازیگوشی وروجک ای جان من که اوایل تختم رو جمع کردم و زمینی شدیم. عزیزم چرا پشتش اینجوریه؟؟؟ به ما هم سر بزنید. خوشحال میشیم. با اجازه لینکتون میکنیم
مامان طاها
29 اردیبهشت 92 10:30
راستی شاید کمرش به چیزی حساسیت داره


نه عزیزم عادت داشت
چند شبه دیگه این کار و نمیکنه
مامانی
29 اردیبهشت 92 11:09
ای جان سیبیلای ماستیش رو چه بانمک خوابیده شیطون خانوم
لاله
29 اردیبهشت 92 11:39
آخییییییییییییییی چه زخم کرده کمرشو مامانی از این زیر پوشهای زیر دکمه ای تنش کن دستش به کمرش نرسه ماست خوردنشو نیگا
مامان حنانه زهرا
29 اردیبهشت 92 13:55
بارک اله به این دخمل شیرین واسه کمرشم کلی ناراحت شدم آخی نازی
پویا تم
29 اردیبهشت 92 15:28
سلام دوست عزیز برای طراحی تم تولد و جشن دندونی و تقویم برای کوچولوهای نازتون در خدمتیم از طرح های ما دیدن فرمایید به ازای هر تم یک تقویم 12 ماهه با 5 عکس کودکتون هدیه بگیرید برای گیف تولد منتظرتونیم با نظر گذاشتن در وبلاگ آدرس وبلاگتون رو هم بگذارید http://pooyasm.blogfa.com
rasta
29 اردیبهشت 92 15:45
سلام عزیزم ، واااااااااای چقدر خوشحال شدم از آشناییتون . چقدر دخترتون ناز و دوست داشتنیه ، چه چشمهای درشت و خوشگلی داره به قوله معروف ، چشماش سگ داره این ناناز خانوم عزیزم من لینکتون کردم ، فقط اگه اسم کوچیک زیباتون رو هم بدونم ممنون میشم ، برای لینکها میخام دیگه اینکه رمز خسته بودید که براتون تلگرافش میکنم که گم نشه
فائزه مامان مهدیار
29 اردیبهشت 92 18:13
عزیزم پسر منم تقریبا همسن دخمل شماست و ما هم مشکل خواب رو داریم مهدیارم شبها راه میفته این ور اونور وقتی عکس کمر دخملی رو دیدم چشمام گرد شد و کلی ناراحت شدم راستی شاید من هم تولد بگیرم ببوسش
SaYa
29 اردیبهشت 92 19:13
سلام عزیزم خوبی؟آخی بمیرم واسه کمرش عزیزم رمز خصوصی گذاشتم
مامان حنانه زهرا
29 اردیبهشت 92 21:15
مرسی حتما خوشحال میشم دخترمنم بااینکه 2ماهشه دوست داره پیشش باشم وباهاش بازی کنم وقتی تنهاش میذارم بهونه میگیره بایدباباشوبذارم پیشش تابه به کارا برسم.یه کمی نگرانم که بزرگترشه هم وابستم شه
معصوم/مامان جان جان فاطمه
30 اردیبهشت 92 0:53
سلام عزيزم خوبي؟حسنا گلي خوبه؟پشتش بهتر شد؟ از ناخنش بود يا حساسيت؟ مواظبش باش
مامان الناز
30 اردیبهشت 92 10:56
مامانی عصبانی زودتر بیا واسمون از شیطنت های جدید دخملمون واسمون بگو
saya
30 اردیبهشت 92 14:52
مرد که باشی...مجبور میشوی غیرممکن هارا تجربه کنی... مجبوری درد ها را تحمل کنی و با لبخندی بگویی تمام میشود...پدر که باشی باید بگذری از داشته هایت...باید تو بشوی سنگ صبور کسی که در تو توانایی غیرممکن ها را میبیند... دل نداری که به فرزندت بگویی ندارم...دل نداری که پاره تنت سختی بکشد... عجب موجود عجیبی هستی... هیچ وقت کسی به زیبایی تو اهمیت نخواهد داد به چروک های روی صورتت... زیرا تو مردی... روز پدر بهانه است...بی بهانه روزت مبارک پدر...
مامی مهتا
30 اردیبهشت 92 16:16
ای جووونم چه عکس بامزه ای ... لبخند ماستی
شادي مامان آرين
30 اردیبهشت 92 18:16
سلام عزيزم ماشالله به اين حضور فعال همه جا نظراي شمرو ميبينم شاد باشيد
مامان امیـــــرعلی (پســـرکــــــ شیطـــون)
30 اردیبهشت 92 20:54
ســــــــلام گلم ... ممنون که برامون کامنت گذاشتی ... الهی بمیــــــــــرم ... وقتی کمـــــــرش و دیدم خیلی اعصابم خـــــــــورد شد ... ایشالا که همیشه سلامت باشیـــــ ... دوستتون دارم ...
معصومه
30 اردیبهشت 92 23:25
عزیزم خدا حفظش کنه دخمل نازی داری توروخدا قدرشو بدون من که با این همه دوا و درمون بچه دار نمیشم اصلا نمیتونم درک کنم یه مادر از بچش خسته شه هرچی هم باشه شیرینه خدا اجرت میده
مرجان مامان آران
31 اردیبهشت 92 0:18
سلام عزيزم مرسي كه بهمون سر زدين من لينكتون كردم
مامان بهراد
31 اردیبهشت 92 11:57
عزيزممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم سلام نيستي مامان حسنا گلي، دخمل خوگشلت چطوره خوبه راستي ميخوام بهراد رو ببرم آتليه براي اولين باررررررررررررررررررررررررررررررر اگه تو جشنواره شركت كرد لطفاً راي بديد. مرسيسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسييييييييييييييييييييييي دلمون تنگ شده بيا ديگه
عمه حدیث خوشگله
31 اردیبهشت 92 14:40
ای جااااااانم حسنا خانم قربون اون دهان ماستی ات بشم وقتی کمر خوشگلتو دیدم ناراحت شدم راستی مامان حسناجون؛ شما جزدوستان حدیث جون ما هستین خیلی وقته
مامان ایمان
31 اردیبهشت 92 15:56
عزیزم چه دختر نازییییییییییییییییییی خدا حفظش کنه داری شیطونی می کنییی جوجو خاله
الهه(مامان یاسان)
1 خرداد 92 14:37
وااای قشنگ درکت منیکنم یاسانم دقیقا مثل حسنا میمونه
زهرا(✿◠‿◠)
2 خرداد 92 16:29
ای جونمممممممممممممممم... عکس آخری روووووو
مامان مینا
5 خرداد 92 12:47
سلام حسنای گل خاله ، چقدر شیطون شدی تو، ماشالله. خدا بد نده مامان میگفت شما هم مثل آنیتای من مریض شدی، خاله قربونت بره ان شاالله همیشه سالم و خوشحال باشی . راستی چقدر تو ناز شدی