تمام زندگی ما حسناتمام زندگی ما حسنا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

حســــــــــــــــنا عشـــــــــ♥ــــــــق مامان و بابا (✿◠‿◠)

یه عدد دختر بابایی

1392/9/13 18:42
نویسنده : مامانی
534 بازدید
اشتراک گذاری

خیلی بابایی شدی و من اذیت میشم وقتی بابا خونه نیست الانم که یه روز کامل بابا رو ندیدی و شاید امشبم

نبینی اخه بابا شیفته دیروز بعدازظهر و امروز همش با گریه و نق نق گذشته خیلی بهونه گیری میکنی امروزم

که اشکم و در اوردی...ظهر با نق نق اومدی که شیر بخوری بعدم حواست نبود و افتادی گریت بیشتر شد

وقتی هم که شیرت دادم گازم گرفتی دیگه خیلی عصبیکم کردی و سرت دادکشیدم خیلی ترسیدی و گریه

کردی منم از عصبانیت اشکم دراومد از دست تو...

صبح داشتی تو اشپزخونه بازی میکردی منم دیدم سرت گرمه رفتم ظرفارو بشورم تا دیدی رفتم پای ظرفشو

اومدی به پام چسبیدی و شروع کردی به گریه کردن نمیدونم با ایستادن من چه مشکلی داری....

دیشبم که باهزار مکافات خوابوندمت ولی چون ظهرشم از غم دوری بابا نخوابیده بودی شب و راحت خوابیدی

 شب که واسه شیر بیدار شدی چشات و بازکردی و گفتی دی دی منم تعجب کردم اخه هروقت واسه شیر

 پامیشدی نق میزدی.


 

تا دوربین و دستم میبینی با گریه میای که ازم بگیریش وقتی هم که برات یه فیلم میزارم ببینی همش دکمه

 هاشو فشار میدی دستت که بیکار نمیشه امروز که میخواستم عکسهای دوربین و بریزم تو هارد دیدم 3 تا

عکس مثه این گرفتی

1

این مال یکی از اون روزاییه که دنبال دوربین گریه میکنی

 

3

نمیدونم چرا دامن و شلوار این بدبخت و دراورده

2

دیروز که دیدم سروکلت پیدا نیست و ساکتی اینجا پیدات کردم 2تا از تسبیحامو شکسته بودی

3

تمام زندگی ما حسنا تا این لحظه ، 1 سال و 2 ماه و 13 روز و 0 ساعت و 57 دقیقه و 13 ثانیه سن دارد

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

معصوم/مامان جان جان فاطمه
14 آذر 92 0:02
سلام محدثه جونم خوبي مامان جونحسنا ما خوبه . . . ديگه دخترها به بابايي بودنشون معروفن حسناي شيطون چرا اين همه مامانت رو اذيت ميكني
مامانی
پاسخ
سلام معصومه جون خوبی خانومی؟ اره منم که ناراحت نیستم از این بابت همیشه به اقای پدر میگم که از این بابت خوشحالم میگه بایدم خوشحال باشی که داره پدر من و در میاره حق داره طفلک حسنا خیلی باهاش ور میره نمیزاره بخوابه همش رو شکمش میشینه و میپره
مامان الناز
14 آذر 92 9:46
دركت ميكنم ماماني وقتي طاقتمون تموم ميشه دست خودمون نيست و مجبور ميشيم كه يك كوچولو سر اين وروجك ها داد بزنيم اما امان از غذاب وجدان بعدش كه ول كنمون نيست
مامانی
پاسخ
حسنا خیلی اذیتم میکنه هم فضولی میکنه هم نق میزنه و همش بهم چسبیده خیلی سعی میکنم سرش داد نکشم ولی وقتی کار دارم نمیزاره به کارم برسم دعواش میکنم اونم که لـــــــــــــــــــوس سریع گریه میکنه
مامان نگار
14 آذر 92 10:03
همه دخترا اینقدر بابایی هستن از بس که نا مردن این داستان دوربین گرفتن هم که مثل اینکه یه بیماری همگانی توی بچه هاست
مامانی
پاسخ
اره واقعا من خوشحالم که حسنا بابایی هست از بس که من و اذیت میکنه وقتی تنهاییم ولی وقتی شوشو خونه باشه نزدیکم نمیاد
ليلي
15 آذر 92 12:21
به به احوال دوست بي معرفتم؟ خوبيد؟ خوش ميگذره ايشالا؟ ميبينم ك ديگه سر نميزنيد ميگم پس كي ميخا لباس گرم بپوشيد؟ حسنا اتاق جدا با تخت نداره كه همش پيش شما ميخابه؟ جداش كن ديگه...
مامانی
پاسخ
ممنون لیلی جون خوبیم توچطوری بابا تو بیکاری همش نتی من چی اونم با حسنا... چیه حسودیت میشه ما لباس گرم نمیپوشیم؟/؟ اتاق داره ولی چون شبا شیر زیاد میخوره نمیشه جدا بخوابونمش ایشالا 2یا3 ماه دیگه جدا میخوابونمش
مامان یاسمن و محمد پارسا
15 آذر 92 15:11
ای دختره بلا
مامان یاسمن و محمد پارسا
15 آذر 92 15:12
خصوصی مامان
مامان یاسمن و محمد پارسا
15 آذر 92 15:12
وای مامان تایید نکنید
مامانی ویانا
16 آذر 92 11:24
عزیزم حستا جون ما هم که کلی شیطون شده
مادر منتظر
16 آذر 92 13:58
سلام دوست خوب و مهربونم لطفا اگه تونستی هر چه زودتر به وبلاگم بیا.
ღ مامان ِ آینده یه فسقِـلی ღ
16 آذر 92 17:45
عزیزمممممممم... چه موهات بامزه ست ...
ليلي
17 آذر 92 0:10
كي بيكاره من؟ من كلي درس ريخته سرم ما بخيل نيستيم كه...جهت اطلاع بود...اصلا پيش شما همش تابستونه
مامانی
پاسخ
منظورم این بود که هنوز بچه نداری سرت مث من شلوغ نیس خب تابستون که خوبه دیگه مجبور نیستیم لباس گرم بپوشیم و سرما بخوریم
سمیرا
18 آذر 92 13:23
ای جانم خدا حفظش کنه
مامان فرنيا
3 دی 92 13:38
ماماني چقدر زود و تند تند مينويسي من چه قدر عقب موندم
مامان فرنيا
3 دی 92 13:41
بابا دختر گلمون ميخواسته نماز بخونه رفته سراغ وسائل نماز مثل چادر و جانماز
مامان فرنيا
3 دی 92 13:42
اين لباس دراوردن يكي از پيشرفتهاي بچه ها حساب ميشه
مامان فرنيا
3 دی 92 13:42
چه عكاس ماهري